سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مصاحبه ای کاملا موسیقیلیی با حامد بهداد_بخش3 (یکشنبه 87/6/17 ساعت 2:38 عصر)

19-یعنی بخش تماشاگر را بگذار کنار, از حاصل موسیقیایی اش راضی ای؟

از حاصل خودم شاید راضی نباشم. چون می دانم که من در تکنیک خواندن, مسامل اشتباهاتی_حتی فاحش_ داشته ام. ولی اگر کمکی به بچه ها کرده باشم خوشحالم. اگر هم نه, نمی دانم باید چه بگویم.

 

20-احتمال ادامه پیدا کردن این کار؟

زیاد است. فکر می کنم می خواهم با این گروه همکاری داشته باشم. شاید 3-2 تا قطعه دیگر را اگر خواستند, برایشان خواندم.

 

21-آلبوم چطور؟

آلبوم اگر خودشان خواستند بدهند, ولی من در آلبوم هیچ مشارکتی نخواهم داشت و در آلبوم هرگز نخواهم خواند. این یکی دو قطعه ای هم که ضبط شده, هدیه من به گروه. ولی راستش خجالت می کشم که در آلبوم هم بخوانم.

 

22-اتفاقا یک حسن ماجرا این است که می توانی مثال نقضی باشی برای ناخواننده هایی که خواندند و هیچکدام موفق نشدند. چون اتفاقا وقتی می رود در آلبوم مردم می شنوند وگرنه تماشاچی کنسرت که نهایتا 6-5 هزار نفر است.

بهتر است که اگر قرار است که شنیده شود, برود در آ?بوم های تصویری با صدابرداری خوب. ولی اینکه در استدیو بخوانم نه, نه, نه, نه, نه!

 

23-خب کمی هم از علایق موسیقیایی ات بگو! اینهایی که گفتی همه  ایرانی بودند, غیر ایرانی ها چی؟

جز بلوز خیلی دوست دارم. جانی لی هوکر, بی بی کینگ, باب دیلن (البته باب دیلن کانتری است). اریک کلپتون ماجرای پینک کلوید از سرم نمی رود, کمل, جیم موریسون, کویین, یک زمانی الویس را خیلی دوست داشتم, مایکل را, مایکل واقعا به نظرم آرتیست است. مارک نافلر را خیلی دوست دارم. موسیقی های عربی را شنیده ام. گاهی اوقات ریدیو هد گوش می کنم, خیلی کم... جز بلوز, جز بلوز, جز بلوز, موسیقی ناب و درجه یک. یا موسیقی تاجیکستان, عالیم قاسم اف را خیلی دوست داشتم. موسیقی قوالی پاکستان را دوست دارم. همین طور موسیقی هندوستان را. منظورم فیلم های بالیوود نیست, موسیقی سنتی شان را می گویم.

کلاسیک هم که جای خودش را دارد و باخ و بتهوون و موتسارت و شوپن هم به قوت خودش باقی است و لازمه کارمان است. موقع تمرین تئاتر یا مدیتیشن, زیاد کلاسیک گوش می کنیم تا گوشمان تربیت شود.

 

24-از موسیقی های نواحی غیر از خراسان, چیز دیگری را هم دنبال کرده ای؟

مثلا موسیقی بلوچستان را شنیده ام, ولی ارتباط برقرار نکرده ام. شاید موسیقی که خیلی با آن راحت بودم موسیقی جنوب بوده است. به خاطر شعف و سروری که در آن هست.

 

25-عزایشان هم عالی است.

عزایشان هم خوب است. آن سنج و دمامی که می زنند, نوع سینه زنی شان, نوع رقصیدنشان, نوع کل کشیدن و هلهله کردنشان, درجه یک است.

 

26-شروه ها و یزله ها.

آره, یزله. با آنها من خیلی نزدیکم. با نی انبان.

 

 

27-من هر چه صبر کردم سیما بینا را نگفتی.

به به , به به, خب معلوم است. پریسا, بینا, عثمان, استاد یگانه و ... موسیقی خراباتی و موسیقی کوچه پس کوچه های تهران را هم خیلی دوست دارم. مثلا حسن شهرستانی یا یک بخش از موسیقی زورخانه.

 

28-و نظرت در باره محسن نامجو؟

محسن نامجو یک تجربه شخصی دارد می کند و من چون خودم خراسونی هستم کارش برایم جالب نیست. ولی شنیدم که خیلی ها باهاش ارتباط برقرار کرده اند.

29-یک چیزی که اصلا صحبتش را نکردیم, موسیقی سنتی این 30 سال اخیر و پس از انقلاب بود. نهایتا کسانی که از موسیقی سنتی نام بردی مال قبل از انقلاب بودند. این موسیقی را گوش می کنی اصلا؟

نه, واقعیتش این است که خیلی نمی توانم ارتیاط برقرار کنم. مگر یخشی از کارهای حسین علیزاده و آقای شجریان (به همراه لطفی و علیزاده). مثلا ((نی نوا))ی علیزاده درجه یک است. البته اگر بتوانیم آن را سنتی بدانیم. چون آن هم خودش از یم مدرنیته ای برخوردار است. من یکی از کاهایی که از آقای شجریان دوست دارم, کار ماهور ایشان است :"خوش است خلوت اگر یار, یار من باشد\ نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد" از آلبوم ((سرو چمان)) با پیر نیاکان. ولی از لحن نوحه خوانی که ته این مدل خواندن هاست خوشم نمی آید.

کسان دیگری هم هستند که یاد من بیندازید؟

 

30-کیهان کلهر.

آره. او خیلی اوستاست! کمانچه دیگر؟ او را دوست دارم. به خصوص همان کنسرت "]همنوا با[ بم" را. صدای خود همایون شجریان را هم دوست دارم. من شاید ارتباطم با موسیقی واقعی سرزمینم قطع شده.

 

31-موسیقی واقعی سرزمینت را آن سنتیه می دانی یا مقامیه؟

موسیقی نواحی را می دانم. آن منقبت خوانی ها, مداحی ها, ذکر ائمه(ع) و خداوند, مراسم زار در جنوب, آن چیزی که در وجود یک بخشی متجلی می شود, آن دو تار من اینها را ترجیح می دهم.

 

32-دستگاه ها را که نمی شناسی, نه؟

تا یک حدی می توانم بفهمم این که خوانده شده در ماهور بود, یا همایون, یا راست پنجگاه, یا شور و نزدیک به آن دشتی و ابوعطا و... ولی اینکه در کدام گوشه است را نه, نمی دانم.

 

33-و سوال آخر درباره این موسیقی های تلفیقی...

بدم نمی آید. برای اینکه موسیقی ما را جهانی کند, بهتر است. در این 10 سال اخیر تجربه های زیادی شده که من هم گوش می کنم. به هر حال باید مواظب باشیم که چه موسیقی را به چه عنوانی به خورد مردم می دهیم.

 

خب اینم آخریش.

نماز روزه هاتون قبول. امیدوارم خوشتون بیاد.





مصاحبه ای کاملا موسیقیایی با حامد بهداد_بخش2 (چهارشنبه 87/6/6 ساعت 3:14 عصر)

 

10-خب این آوازی که تو می خوانی هم دست کمی ندارد ازآن ساز زدن. برایت گفتم. هومن جاوید تعریف می کرد که " یک بار با بچه ها نشسته بودیم, ساز می زدیم و می خواندیم;  یکهو دیدم از پشت سرم یک صدایی می آید که مو بر تنمان سیخ شد, دیدیم حامد بهداد است. نمی فهمیدیم چی می خواند. یک اشعاری می خواند که مفهوم نبود, ولی بی نظیر بود."

آره, هومن جاوید از همان بچه ها بود که یکی دوبار با هم نشستیم, ساز زد و خواند. بعد نوبت را به من می داد که من هم بخوانم. ولی خب هیچی به هیچی!

 

11-آوازهای آن روستا چقدر کمکت کرد؟چند در صد از چیزی که الان بلدی, مال آن موقع است و چند درصدش مربوط به قبل؟

پنجاه درصدش مال آن فیلم است که البته ریشه در ژنتیک خراسانی ام دارد. در مجموع آن صداهایی که روی استیج از من دیدید, تنها یکسری آواست. کجا قابل مقایسه است با موسیقی نواحی جدی خراسان, مثل حاج قربان, استاد یگانه و... کجا می شود اینها را با هم مقایسه کرد؟ اشتباه است. آنها ناب اند, سینه به سینه یک روایت های موسیقی نواحی بهشان رسیده و به یک سری جملگی و یک سری نغمگی اشراف پیدا کرده اند. فرهنگی است که در آن جغرافیا پهن است و آنها بهش محیط اند. ما هم یک چیزهایی شنیده ایم و برای خودمان بلغور کردیم! در یک مصاحبه رادیویی هم از من پرسیدند که " بعضی ها خرده می گیرند که از سینما می آیند آواز می خوانند, این انتقاد وارد است؟" من هم گفتم بله وارد است, اما که چی؟ ما هم اگر یک نفر باعٍ شود که فیلم مان  بفروشد, از خدایمان است. مگر رضا گلزار از موسیقی نیامد؟ مگر اولش در گروه آریان نبود؟ منتها آمد و الان تبدیل شده به یک سوپراستارکه برخی از فیلم های ما به خاطر او می فروشد. من هم اگر کمک کرده باشم که یک کنسرتی تعداد تماشاچی هایش بیشتر شده باشد, خوشحال می شوم. اگر یک نفر هم به خاطر من آمده همین خوب است.

 

12-کار تو بداهه بود دیگر, درست است؟ یعنی من می دیدم که هر بار یک چیزی می خوانی, یک بار شعری از محمد حسین یگانه می خواندی, دفعه بعد فراموشت میشد و یک چیز دیگر می خواندی .

آره, هر چی پیش می آمد می خواندم. بعضی شب ها با اضطراب می خواندم و صدایم می لرزید, بعضی شب ها ژوست بودم. اجرای خوبم به اجرای بدم در!

 

13- تو تجربه تئاتر هم داشته ای دیگر؟

آره, من اصلا تئاتر خوانده ام.

 

 

14-استیج لایو موسیقی سخت تر بود یا تئاتر؟

لایو موسیقی, خیلی سخت تر است. برای اینکه من بازیگرم و تئاتر رابلدم. این کار من است.

 

15-اولین بار که در تئاتر به روی صحنه رفتی چی؟

بازی می کردم مثل بنز!] لحن اش به سرعت تغییر می کند و می شود همان حامد بهداد سینمایی[ آره بابا, اون که تو جیب کوچیکته! بازی کردن روی صحنه و جلوی دوربین که مثل هلواست! آن را که اصلا صحبتش را نکن. اگر بخواهی راجع به آن صحبت کنی, اصلا روش مصاحبه عوض می شود! آنجا هیچگونه تواضعی ندارم. گو اینکه می دانم استیج من حتی با خیلی از خوانندگان حرفه ای فرق می کند. شاید بهتر بود که این جمله آخر را هم نمی گفتم. ولی بگذار در همین حد هم یک حالی به خودمان داده باشیم!(خنده)

 

16-سر تمرین باهمایون]نصیری[ و بقیه بچه ها کل کل داشتید که نمی خواستی بهت کوک را برسانند. آنها می گفتند کمانچه یک نت "دو" بزند که بدانی ا کجا بخوانی, ولی تو قبول نمی کردی. آخر سر, موقع اجرا چه شد؟

کوک یک جورهایی به هم می رسید. وقتی قبل از اجرا صدای کمانچه را می شنیدم, می فهمیدم باید از کجا بخوانم. خیلی سخت و وحشتناک بود. همش چشمم به شمارش دارا]دارایی[ بود که ببینم کجا باید آواز را شروع کنم و کجا تمام. خیلی ترسیدم.   

 

17-آخرش راضی هستی حالا؟

ناراضی نیستم, به خاطر اینکه فکر می کنم کمک کردم به...

 

18-نه, صرفا از لحاظ موسیقایی.

یعنی چی؟

 

ان شاءا... بقیه اش بعدا چون من یک هفته ای دارم می رم مشهد.

و احتمالا برای چهلم استاد شکیبایی هم تهران نیستم. اگر بتونم یه

کافی نتی جایی پیدا کنم. سعی می کنم که برای چهلم آپ کنم.

و بخش سوم مصاحبه هم میفته بعد از این که از سفر برگشتم.

از طرف همه نایب الزیاره هستم.

فعلا بای

 





مصاحبه ای کاملا موسیقیایی با حامد بهداد_ بخش اول (شنبه 87/6/2 ساعت 7:0 عصر)

نوای دوتار هوش از سرم می پراند

 

با وجود مصاحبه مفصلی که  خسرو نقیبی در شماره قبل با حامدبهداد داشت, انجام این گفتگو شاید به نظر عجیب برسد. اما همانطور که خواهید دید این دو گفتگو تفاوت هایی با هم دارند. با حامد بهداد در کافی شاپ سناتور قرار گذاشتیم تا به اندازه یک ستون کنار گزارش کنسرت دارکوب صحبت کنیم. ولی گفت و گو به جاهای خوبی کشیده شد که فکر می کنم ارزش این دو صفحه را داشته باشد. مهمترین ویژگی این مصاحبه, تفاوت لحن حامد با سایر مصاحبه هایش بود. هر چقدر که از اعتماد به نفس و غرور بالای او خوانده و شنیده بودم, این بار یک حامد بهداد کاملا متواضع را دیدم که دائم می گفت صدای خوبی ندارد و خوب نمی خواند و شرمنده موزیسین های حرفه ایست و...  از این قبیل شکسته نفسی ها ,  گاهی سعی کردم با سوال هایم جوری انگولک اش کنم که همان حس اعتماد به نفسش بیدار شود, اما تا زمانی که حرف از موسیقی بود , تاش من ثمری نداشت به همین خاطر حرف را به سینما کشیدم تا لحنش تغییر کند ... که کرد.

 

1-           اول از همه بگو که اصلا چی شد که تصمیم گرفتی سراغ موسیقی بیایی و شروع کارهای موسیقایی تو از کجا بود؟

این یک تصمیم گیری هدفمندانه ای نبوده, نه هست و نه خواهد بود. این تصمیم نه به عنوان یک کسی که موسیقی میداند و می خواهد موسیقی را به نعرض اجرا بگذارد , گرفته شده. الان در بین همه جوانک ها و همین هایی که هستند و می پلکند, هر کسی یک ته صدایی دارد دیگر. هر کس زیر لبش یک چیزهایی زمزمه می کند. من راستش در موقعیت کسی که کار موسیقی کرده و همین چند وقت پیش ها یک قطعه ای خوانده و مردم شنیده اند , خیلی معذبم و احساس راحتی ندارم. به خاطر اینکه هدفم عمقی ندارد. همه اطرافیان ما که همسطح ما هستند و همین قدر موسیقی می دانند, یا اصلا موسیقی نمی دانند...

 

2-اطرافیان سینمایی منظورت است؟

آه بروییچ! وقتی می گویم, بروییچ منظورم حسین علیزاده نیست, منظورم استاد دهلوی نیست, منظورم اسفندیار منفرد زاده نیست, منظورم دکتر صفوت نیست , پیر نیاکان نیست , منظورم حتی شادمهر عقیلی نیست! وقتی مو گویم  بروییچ یعنی همین کسانی که نه آنها موسیقی را می فهمند و نه موسیقی آنها را می فهمد ! منظورم خودم ام! الان پسر بچه های 15-10 ساله هم دارند نظیر همین تجربه ها را انجام می دهند.

حالا چطوری می شود کسی که همچین شناختی در موسیقی از خودش دارد, بنشیند پررو پررو مصاحبه هم بکند؟! و بگوید می خواهم موسیقی کار کنم. این ها همه حرف است. ما دور هم جمع شدیم, فقط همین! برو بچه های موزیسین و کسانی که حوزه موسیقی برایشان خیلی جدی است, اگر دلشان خواست ببخشند, اگر هم نخواست نبخشند! ولی راستش این است که گفتم. راستی سوالت چی بود؟

 

3-اینکه اصلا از کجا شروع شد؟ من فکر می کنم این چیزهایی که تو می گویی یک سری اسم معمولی نیست که حفظ کرده باشی. کسانی که تو الان نام می بری آدمهایی فراتر از این آدم های دم دستی هستند که همه می شناسند... منظورم از دم دستی اصلا سطح پائین نیست. منظورم آشنا به گوش عامه است. مثلا اسم حسین علیزاده و... را همه شنیده اند, ولی تو از استاد دهلوی گفتی, از دکتر صفوت گفتی. اینها را کمتر کسی می شناسد. یعنی پشت این حرفها شناختی هست؟

هیچی نیست! می دانی؟ اینها فقط یک اسم است. ممکن است خیلی ها بگویند پازولینی, بگویند آنتونیونی, فلینی, آنکه " آخرین تانگو در پاریس"  را سا خت که بود؟  آهان برتولوچی. و بعد تو فکر کنی که مثلا طرف از سینمای ایتالیا چیزی می داند. نه, اینها اسم است. خودم بهت راستش را می گویم!هیچ کس مثل من حقیقت را نمی داند. موسیقی مبحث شتاخته شده ایست. تمام حوزه های موسیقی در همه جای دنیا کلاسه بندی شده است. یک آرشیو درست و منظم دارد. حالا تو از هر کجایش که بپرسی من نمی دانم. این که تو روی قابلمه خانه تان یک ریتمی را یاد گرفتی خوب است. ولی که چی؟ این که یک آکوردی را سر دسته گیتارت پیدا کردی و باهاش " بوی گندم مال من, هر چی که دارم مال تو\ یه وجب خاک مال من, هر چی می کارم مال تو"  را خواندی, که چی؟ اینها حسا ب نیست.

من از خوانندگی همین قدر می دانم. همان کاست هایی که شنیده ایم و... در سنتی های قبل از انقلاب مثل گلپا, ایرج, خوانساری, مرضیه, دلکش, پوران...

 

4- اینها را واقا دنبال کرده ای؟

گوش داده ام. دنبال کردن یعنی پژوهش. نه, من فقط گوش کرده ام. مامان این نوارها را در ضبط فیلیپس خانه گذاشته, من هم شنیده ام. گلهای رنگارنگ آن سالها را و... از پاپ هم داریوش, ابی, فریدون فروغی, فرهاد(که به نظر من در موسیقی پاپ ما درجه یک و مثال زدنی ترین خواننده پاپ است), مازیار, ویگن, عمادرام, عارف و...موسیقی هند را هم گوش کرده ام. دنبال کردن یعنی جهت مند بودن.

 

5-خب, تو جهت ات توی سینما بوده.

آره, اگر بازیگری و سینما را بگویی دنیال کرده ام. ولی اینجا نه. اتفاق است. در خانه با بچه ها نشسته بودیم ساز می زدند, یکهو من یک تکه آواز خراسانی (به جهت آنکه آنجا بزرگ شده ام) خواندم و آنها گفتند بیا کار کنیم. من فقط یک سازی بودم در دست آنها. انگار به یک پیت حلبی چوب بزنند و صدا بدهد! همین. هیچ اتفاق ویژه و درجه یکی نیست. هر کسی بگوید به به چیزی ندارم که بگویم, هر کسی بگوید اه اه چیزی ندارم که بگویم! موسیقی برای من نه اینکه جدی نبوده_ که اصولا هنر با ارزش و جدی ایست_ اما دنبالش نکردم.

 

6-جواب سوال اولم را هنوز نداده ای. مثلا من شنیده بودم که آوازهای منطقه خراسان را کار کرده ای.

آوازهای آن منطقه را برای فیلم " رقص با ماه" عبدالرضا کاهانی تمرین کردم که توقیف شد. من باید نقش یک مطرب را بازی می کردم و رفتیم در یکی از روستاهای بین سبزوار و نیشابور به اسم "بار". مدتی آن آوازها را آنجا یاد گرفتم. ما به روستاهای اطراف نیشابور سر می زدیم. بچه های نیشابور ساز می زدند, دوتار, نی, سنتور, دف و ... در سازهای آن منطقه دوتار هوش از سرم می پراند! به قول آریا عظیمی نژاد موسیقی خراسان بهترین موسیقی دنیاست! اما اگر بخواهم حقیقت را بگویم و کسی بی خودی شلوغش نکند, فکر می کنم موسیقی از آوازهای خانگی مادرم بهم به ارث رسیده است. مادرم همیشه زیر لبش زمزمه می کرد. خیلی از این ترانه ها را از بچگی از زمزمه های او به یاد دارم. صدای خوبی دارد. می دانم هم پدرم جوانیهایش صدای خیلی خوبی داشته و صفحه جمع می کرده, من آن صفحه ها و ریل ها را گوش می کردم. من هم از طریق سلیقه آنها با موسیقی آشنا  شدم.

ما آن موقع تهران زندگی می کردیم, بعد رفتیم نیشابور. با یچه های هنرمند نیشابور آشنا شدم, نقاش ها, خطاط ها, موزیسین ها, خواننده ها و ... وای وای وای وای, خدایا! نیشابور عجب شهر عجیبی است. همه شان هنرمندند. آدم های غریبی اند. من رفتم آنجا که پیش منوچهر اشرف زاده موسیقی بخوانم, ولی خب دیگه, نشد

 

7-نت کار می کردی یا...؟

نه, نه. رفتم که یاد بگیرم. ولی تنبلی کردم. یک ملودیکا(سازدهنی) خاطره دوران دبستانم را تشکیل می دهد و یک ملودیکای دیگر خاطره دور راهنمایی را در نیشابور. بچه ها گیتار داشتند, سه تار داشتند, من همش صدای اینها را در می آوردم. یک کسی بود به نام آقای عرفای که خانه اش پر از ساز بود, پیانو, جاز, ساکسفون, ترومپت و ترومبون و... من عاشق این بودم که بروم خانه اینها مهمانی و با این سازها ور یروم!

راستش شاید در موسیقی استعداد داشتم که فرضا یک سازی را خوب بنوازم. مثل پیانو یا گیتار یا...

 

8-چه سازی را دوست داشتی یاد بگیری؟

خیلی دوست داشتم که گیتار بزنم  ولی چون مسیرش را خیلی اشتباه و چیپ رفتم, به بن بست خورد و دیگر الان دوست ندارم گیتار بزنم. اگر معلم می گرفتم, اگر سیستماتیک دنبال می کردم این جوری نمی شد. من باید نت یاد می گرفتم و سلفژ و ریشه ای دنبال می کردم. ولی خب تا همین حدش هم در حوزه سینما کمکم می کند.

 

9-اینکه می گویی راه را اشتباه رفتم, الان حسرت می خوری یا نه و از آمدن به سینما خوشحال تری؟

حسرتش را می خورم. چون درست است که دوست ندارم کنسرت بگذارم و خوانندگی کنم, اما فکر می کنم می توانستم آن را جدی تر از این پیگیری کنم و لااقل وقتی با دوستانم کنار هم می نشینیم, من هم بتوانم با آنها ساز بزنم.

 

 

خب دوستان بقیه اش رو سعی می کنم بعدا بزارم.

فعلا بای

 





خلاصه مصور 4 پست مرداد ماه (جمعه 87/6/1 ساعت 2:21 صبح)

سلام دوستان. من تصمیم دارم  در آخر هر ماه عکس هایی که در قسمت درباره من وبلاگ قرار دادم در خود وبلاگ بزارم. چون عکسهایی که برای معرفی وبلاگ استفاده می کنم با موضوع پست همخوانی دارند و در پست بعدکه موضوع عوض می شه. عکس معرفی هم عوض می شه.

امیدوارم خوشتون بیاد.

عکس پست اول:گلشیفته

 

پست دوم:مردان پرسپولیس

 

پست سوم: وی سی دی دایره زنگی

 

پست چهارم: هر شب تنهایی در چین

 

خب اینم از این.چون وبلاگ تازه تاسیسه و در این ماه فقط همین چند پست رو داشتم همین 4 عکس رو گذاشتم.

امیدوارم خوشتون بیاد.

و در آخر اگر نظر بدید و ما حضورتون رو در وبلاگ حس کنیم خوشحال می شیم. 

 





هر شب تنهایی در چین (پنج شنبه 87/5/31 ساعت 7:6 عصر)

فیلم سینمایی «هرشب تنهایی» رسول صدرعاملی طی یک ماه آینده، پس از جشنواره  فیلم «مونترال»، راهی جشنواره  «خروس طلایی و صدگل» چین می شود. به گزارش ایسنا، سی ودومین جشنواره  فیلم «مونترال» از 31مرداد تا 11شهریورماه در بخشحامد بهداد در نمایی از فیلم غیررقابتی سینمای دنیا میزبان «هر شب تنهایی» است و سپس در هفدهمین دوره  جشنواره  «خروس طلایی و صدگل» چین نیز این فیلم به نمایش گذاشته خواهد شد. این جشنواره 19تا 24شهریورماه توسط انجمن فیلم چین به میزبانی شهر «دالیان» برگزار می شود. فیلم «هرشب تنهایی» روایت «عطیه» نویسنده و مجری یک برنامه خانوادگی رادیوست. او هر روز به سوالات شنوندگان این برنامه پاسخ می دهد و به آن ها توصیه می کند با همسرشان چگونه باشند تا زندگی زناشویی بهتری داشته باشند، عطیه به شهر مقدس مشهد آمده است، اما او درگیر مناسبات خود و همسرش است و مشکلی دارد که حل نشدنی است و ... در این فیلم، لیلا حاتمی، حامد بهداد، مرجان قره جه، محسن کریمی، علی بکائیان و تعدادی از بازیگران تئاتر مشهد به ایفای نقش می پردازند.

به نقل از روز نامه بانی فیلم

منبع: وبلاگ خیلی دور خیلی نزدیک

 

 





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 14901 بازدید
  • درباره من

  • سینما و موسیقی
    مژده فراهانی
    این وبلاگ سعی می کند آخرین اخبار هنرمندان سینما و موسیقی را در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهد.
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  •